نیازی نبود کسی او را به ما معرفی کند. چندباری که برای گزارش از برنامههای مختلف فرهنگی به محله ایثارگران رفته بودیم، بانوی پرتلاشی را دیده بودیم که عهدهدار گوشهای از برنامه است و حتی گاه مسئول اجرایی تمام برنامه.
او هم مثل بسیاری از کسانی که حتی بدون داشتن سمت رسمی و فقط با انگیزههای خداپسندانه، خود را وقف انجام امور فرهنگی در محله میکنند، نه به دنبال آوازه است و نه مادیات.
همین که به نمایندگی از مردم محلهاش، چند سال از این اداره به آن سازمان نامهنگاری و دوندگی میکند و سرانجام در یکی از روزهای محرم شاهد سرپا شدن تنها مسجد محلهاش میشود، برایش کافی است و احساس میکند مزد واقعیاش را گرفته است. فاطمه افشار از این دست آدمهاست که برای قدمبرداشتن در مسیری که اراده میکنند، انگیزههایی معنوی دارند.
از سال۸۶ ساکن قاسمآباد و محله ایثارگران شده است. گرچه فقط هفت سال از آن زمان میگذرد؛ اما به سبب رشد سریع ساختوساز در این منطقه، مثل بسیاری از شهروندان قاسمآبادی، تابهحال شاهد تغییرات زیادی در محل سکونتش بوده است.
خودش میگوید: «هفت سال پیش، محله ایثارگران تازهساز بود و زمین افتاده، زیاد داشت. مجتمع مسکونی بینالود بود؛ اما منازل ویلایی، تازه در حال شکلگرفتن بودند. تنها تشکّل مذهبی و فرهنگی محله هم، جلسه قرآن زنانهای بود که با عنوان هیئت فاطمهالزهرا (س) در خانهها برگزار میشد و از سال۸۴ راه افتاده بود.»
فاطمه افشار که قبل از آمدن به این محله نیز، سابقه فعالیتهای فرهنگی را در کارنامه خود دارد، به مرور این هیئت را توسعه میدهد و برای جلسات قرآن، مفسر و مداح میآورد تا بار علمی و معنوی این نشستهای خانگی افزایش یابد.
او در ادامه با شهرداری منطقه۱۰، ارتباط برقرار میکند و کلاسهای فرهنگی و آموزشی را از طریق این سازمان در محله خود و برای بانوان راه میاندازد. تمام این برنامهها به خاطر نداشتن مسجد و پایگاه فرهنگی در محله در منازل اهالی برگزار میشده و مورد استقبال هم قرار میگرفته است.
خودش از سال۸۴ و زمانی که هنوز به این منطقه نقل مکان نکرده بود، همکاریاش را با بسیج آغاز میکند و از سال۸۸ نیز به عضویت پایگاه بسیج ریحانهالنبی (س) واقع در محله حجاب درمیآید؛ اما یکی از خواستههایش همیشه این بوده که بتواند پایگاه بسیجی را در محله خودش فعال سازد تا خانمها را وارد برنامههای اجتماعی و فرهنگی کند.
انداشتن مسجد در محله، خواسته مهمتری بوده که افشار و بسیاری از اهالی به دنبال تحقق آن بودهاند
نداشتن مسجد در محله، خواسته بزرگتر و مهمتری بوده که افشار و بسیاری از اهالی در طول این سالها به دنبال تحقق آن بودهاند. آنها درحال حاضر، فیلمها و عکسهای زیادی دارند که نشان میدهد اشتیاق مردم به برگزاری نمازجماعت به قدری بوده که در پیلوت خانهها و بوستان محله، صفهای نماز را تشکیل میدادهاند.
سرانجام با پیگیریهای اهالی و فعالان فرهنگی محله از جمله افشار و به دنبال اجرای طرح ۱۱۰مسجد، حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی در سال۹۱، کلنگ احداث اولین مسجد را در محله ایثارگران میزند و بارقه امید در دل اهالی شکل میگیرد.
محلهای که بیشتر ساکنان آن را جانبازان و ایثارگان شامل میشوند و با مشارکت و پشتیبانی شهرداری سرانجام توانستند در دی ماه سال گذشته، مسجد، ولی عصر (عج) را افتتاح کنند.
وقتی بنا میشود بانوی فرهنگی منطقه ما که سوابق زیادی در کارنامه فرهنگی خود دارد، از بهترین اقدام و خاطرهاش حرف بزند، به احداث مسجد، ولی عصر (عج) اشاره میکند و میگوید: «افتتاح این مسجد در شب اول ماه محرم سال گذشته بود، آنهم درحالیکه هنوز نیمهساز بوده و تکمیل نشده بود.
ما پرچمهای مشکی به در و دیوار مسجد نصب کرده بودیم و جمعیت زیادی از اهالی محله آمده بودند تا با حضور مسئولان شهری، این مکان دینی را افتتاح کنیم.
آن لحظات، جزو بهترین و زیباترین لحظات عمرم به شمارمیرود؛ چراکه تلاش و پیگیریهای ما سرانجام نتیجه داد. سجده شکر به جا آوردم و خدا را به خاطر اینکه بالاخره ما هم سرپناهی مثل مسجد پیدا کرده بودیم تا نمازهایمان را آنجا اقامه کنیم از خدا تشکر کردم.»
دو فرزند پسر دارد که یکی از آنها دانشجوی مهندسی مکانیک است و دیگری در کلاس هفتم (دوره اول دبیرستان) تحصیل میکند. پسر بزرگتر حالا بازویی برای مادرش شده و در کارهای فرهنگی بهویژه بخش نرمافزاری آن با افشار همکاری میکند.
این بانوی نمونه، علاوه بر کمک فرزندش، دوشادوشی همسرش را در فعالیتهای خود بسیار ارزشمند و قابلتقدیر میداند و دراینباره میگوید: «اگر حمایتهای همسرم امیر پهلوانزاده نبود، من نمیتوانستم به فعالیتهای اجتماعیام بپردازم.
باوجوداینکه همسرم شغل آزاد دارد، اما به مباحث فرهنگی اهمیت داده و به من اجازه میدهد تا در این فعالیتها وارد شوم. او خودش مرد خوشقولی است و به رعایت حلال و حرام در زندگی بسیار مقیّد.»
مکان زندگیاش را دوست دارد؛ آنقدر که دلش نمیخواهد به جای دیگری نقل مکان کند. میگوید که اهالی محلهاش مهربان و خونگرم و در همه کارها پشتیبان یکدیگر هستند؛ بهویژه بانوان محله که با یکدیگر اتحاد زیادی دارند. از نظر فضای سبز و داشتن بوستان نیز، محله از امکانات خوبی برخوردار است؛ اما همیشه مشکلاتی وجود دارد که باید در پی رفع آنها بود، ازجمله اینکه میگوید: «مثل بیشتر محلات قاسمآباد، ساختوسازهای غیرمجاز را در محله ایثارگران شاهد هستیم.
حاشیه محله از میثاق۷۳ تا انتها، پیادهروها خاکی است و وجود کارخانههای متعدد نیز که در حاشیه جاده قرار دارند، باعث آلودگی هوای محله میشوند.» افشار معتقد است لازم است تا درخصوص آپارتماننشینی در محله، فرهنگسازی شود و نیز بهتر است شهرداری تابلو یا المانی را که نشاندهنده نام محله باشد، در مکان مناسبی جانمایی کند؛ چراکه هیچ خیابان یا کوچهای به نام ایثارگران در محله وجود ندارد و اگر شخصی از سایر مناطق به این محله بیاید متوجه نمیشوند که قشر ایثارگر در این محدوده ساکن هستند.
نماینده بانوان در شورای اجتماعی محله ایثارگان، یکی دیگر از مهمترین معضلات محلهاش را نداشتن مدرسه میداند و دراینباره میگوید: «ما از چهارراه ادیب که مدرسه ثارا... در آنجا قرار دارد به سمت انتهای اندیشه، دیگر مرکز آموزشی نداریم و بچههای ما برای رفتن به مدرسه به محله حجاب میروند.»
مرکز آموزشی جهاد دانشگاهی یکی از پتانسیلهای خوب محله ایثارگران است که به گفته افشار، به سبب هزینههای نسبتا زیادی که دارد همه افراد توان استفاده از کلاسهای فرهنگی، علمی و ورزشی آن را ندارند، بهخصوص پسران جوان محله که معمولا در خیابانها سرگردانند و برنامهای برای اوقاتفراغتشان ندارند.
این بانوی فرهنگی امیدوار است که شهرداری هرچه سریعتر سوله بحرانِ در حال ساخت محله را کامل کند تا امکان فعالیت ورزشی برای جوانان در این مکان فراهم شود.
تمام تلاشش را میکند تا درکنار فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود، نقشش را در خانه به بهترین نحو ایفا کند. روزهایی که بیرون از خانه کار دارد، طوری برنامهریزی میکند تا به همه امور منزل هم برسد.
باورش این است که انرژی و انگیزهاش را از لطف خدا و عنایت ائمه (ع) دارد. میگوید: «هرچقدر هم که خودم تصمیم به انجام کاری بگیرم تا خدا نخواهد نمیتوانم قدم از قدم بردارم.»
او در پایان این گفتگو گذشتهاش را مرور میکند و میگوید: «علاقه من به قبول مسئولیت به تربیت خانوادگیام برمیگردد. ما خانوادهای پرجمعیت با هشت خواهر و برادر بودیم که در طول سال، میهمان زیادی از شهرستان برای ما میآمد، یادم هست من فقط هشت سال داشتم و با وجود اینکه قدّم بهسختی به گاز میرسید، غذا درست میکردم. مادرم از هفت سالگی من را به جلسات قرآن فرستاد تا روخوانی یاد بگیرم.»
جمله آخرش نیز که برآن تاکید دارد تشکر از شهردار منطقه، رئیس اداره ناحیه۳ و معاون فرهنگی و اجتماعی منطقه است که تاکنون در انجام کارهای فرهنگی محله ایثارگران از وی حمایت کرده و پشتیبانی و همکاریهای لازم را انجام دادهاند.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۱ خرداد ۹۳ در شماره ۱۰۴ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.